شعر یک روز در اتاقم تنها نشسته بودم

فرم ورود به مربیآموز

خرید اشتراک

مربیآموز

مربیآموز

شعر یک روز در اتاقم تنها نشسته بودم
شعر یک روز در اتاقم تنها نشسته بودم
انتشار شده در 1396/9/16 با 537 بار مشاهده

یک روز در اتاقم

تنها نشسته بودم

بی حال و کم حوصله ،

غمگین و خسته بودم

برادرم به من داد ،

چند کتاب قصه

گفت بخوان ای خواهر

دوری بکن ز غصه

من آن کتابها را

خوشحال و شاد خواندم

با قصه غصه ها را

از قلب خویش راندم

شد باز در به رویم ،

درهای روشنایی

می یافتم از آن پس

رفیق آشنایی

واحدکار کتاب و کتابخوانی
نظرات

ما همه نظرات رو می‌خونیم و پاسخ میدیم

خیلی خوب!
نام خود را وارد کنید.
 
لطفا شماره موبایل خود را بصورت 09XXXXXXXX وارد نمایید.
خیلی خوب!
نظرت رو برامون بنویس.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی
نسخه جدید آماده است!
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو