قصه دو امانت بزرگ

فرم ورود به مربیآموز

خرید اشتراک

مربیآموز

مربیآموز

قصه دو امانت بزرگ
قصه دو امانت بزرگ
انتشار شده در 1396/8/21 با 309 بار مشاهده

دیگه کم کم پیامبر، آماده دیدار خدا می شد. اون حضرت، عصر یک روز به مسجد سری زد و با همه خداحافظی کرد و به مردم گفت: من از پیش شما می روم، اما شما رو به خدا، مراقب دینتون باشید و از دین خودتون خوب محافظت کنید و نگذارید از بین بره. من از میان شما می روم، اما دو چیز به شما امانت می دهم: یکی قرآن و دیگری خانواده ام.

از این دو امانت خوب مراقبت کنید و هر چه می خواهید، فقط از این دو چیز، یعنی از خانواده من و قرآن بخواهید تا هیچ وقت سر درگم نشوید و راه اشتباهی نروید. بچه های خوب و گلم! من و شما خدا رو شکر می کنیم که به حرف پیامبر گوش دادیم و به وصیت ایشون عمل کردیم و دوستدار پیامبر و خونواده پیامبر و قرآن خوبمون هستیم.

شهادت حضرت رسول صقتل آخر صفر
نظرات

ما همه نظرات رو می‌خونیم و پاسخ میدیم

خیلی خوب!
نام خود را وارد کنید.
 
لطفا شماره موبایل خود را بصورت 09XXXXXXXX وارد نمایید.
خیلی خوب!
نظرت رو برامون بنویس.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی
نسخه جدید آماده است!
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو