شعر یک پله یک پله

واحدكار دهه فجر

شعر وقتي هواپيما از دور پيدا شد

شعر دهه فجر اومده

شعر آی بچه ها بازی کنید

رنگ آمیزی شهادت ائمه

شعر برف كله گنجشكی

شعر میرم به آسمان ها

واحدکار رحلت پیامبر اکرم ص

شعر دریاچه آبی رنگه

در یک دریاچه آبی، ماهی‌ها و نهنگ‌ها زندگی می‌کردند. ماهی با موج‌ها بازی می‌کرد و نهنگ هم همیشه مراقب بود! یک روز نهنگ حرف‌های جالبی زد، اما چیزی که او نمی‌دانست این بود که ماهی راه دوری می‌رود!

قصه سفر به غدیر

بچه‌ها! یه روز خواهر و برادری به اسم سعید و سعیده سوار سفینه‌ی زمان شدند و رفتند به گذشته… به همون زمانی که پیامبر مهربون ما، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زنده بود! می‌دونین برای چی؟ برای اینکه ماجرای خیلی خیلی مهمی به اسم غدیر خم رو از نزدیک ببینن و برای ما تعریف کنن!