شعر پایین پای پادشاه

فرم ورود به مربیآموز

خرید اشتراک

مربیآموز

مربیآموز

شعر پایین پای پادشاه
شعر پایین پای پادشاه
انتشار شده در 1397/9/14 با 496 بار مشاهده

پایین پای پادشاه
شهزاده‌ای شبیه ماه
نشسته مثل آینه
همه شدن غرق نگاه

ببین چی میشه که یه شب
فقط با یک گوشه‌ی لب
حجازو دیوونه کنه
سوار زیبای عرب

وقتی که لبخند می‌زنه
خدیجه زهرا آمنه
می‌خوان بگن احمد ماست
لیلا می‌گه عشق منه

لیلا برای پسرش
برای قرص قمرش
شبیه پروانه‌ای بود
که پر می‌زد دور و برش

تو پیرهنت حرز می‌ذارم
بی تو من آروم ندارم
بیرون اگه خواستی بری
فقط با عباس می‌ذارم

کنار عباس که باشی
یه خورده کمتر تو چشی
برای خلق تو خدا
انگار کشیده نقاشی

«والتین» یه آیه از لبات
«والیل» مال گیسوات
سوار اسبت که می‌شی
نازل می‌شه «والعادیات»

دستات که پیمونه ‌می‌شه
سجاده میخونه می‌شه
«سبحان ربی» که می‌گی
فرشته دیوونه می‌شه

تو خونه حیدری دارم
شبه پیمبری دارم
الله اکبر! ، روبروم
علی اکبری دارم

الله اکبر! اومدی
الله اکبر! چه قدی!
الله اکبر! چه دلی!
سرمست ذات احدی

عاشقه تو شاه دینه
پسر ام البنینه
کریم آل هاشمی
بعد از حسن، تو مدینه

رقیه گریون که می‌شه
همه می‌گن بهونه‌شه
بگید علی اکبر بیاد
تا دخترک آروم بشه

شبیه غنچه‌ها می‌شه
لباش به خنده وا می‌شه
علیِ اصغر وقتی که
تو آغوشت رها می‌شه

قبیله بود و یه پسر
که اومد از غیب یه خبر
قبیله یک قافله شد
قافله یعنی یه سفر

قافله یعنی که نمون
وقتی ندا می‌ده جنون
یعنی عطش تو دل عشق
یعنی خدا تو دل خون

یعنی رجز‌های علی
یه واحد عشق عملی
«قالوا بلا» یی ابدی
سَرِ قراری ازلی

«قالوا بلی» بود و بلا
یک کربلا بود و بلا
رند بلاکش مست مست
خون و خدا بود و بلا
 

شاعر: قاسم صرافان

حضرت علی اکبر
نظرات

ما همه نظرات رو می‌خونیم و پاسخ میدیم

خیلی خوب!
نام خود را وارد کنید.
 
لطفا شماره موبایل خود را بصورت 09XXXXXXXX وارد نمایید.
خیلی خوب!
نظرت رو برامون بنویس.
مطالب مرتبط
مطالب پیشنهادی
نسخه جدید آماده است!
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو