شب بود و ز تنهايي
جان بر لب ما آمد
در آن دل تاريكي
يك باره صدا آمد
ما خسته شديم از شب
ما منتظر ماهيم
اي روح خدا برگرد
ما شاه نميخواهيم
پرسيد چه ميخواهيد
شاه از سر ناكامي
مردم همگي گفتند:
«جمهوري اسلامي»
افشين علاء
شب بود و ز تنهايي
جان بر لب ما آمد
در آن دل تاريكي
يك باره صدا آمد
ما خسته شديم از شب
ما منتظر ماهيم
اي روح خدا برگرد
ما شاه نميخواهيم
پرسيد چه ميخواهيد
شاه از سر ناكامي
مردم همگي گفتند:
«جمهوري اسلامي»
افشين علاء
ما همه نظرات رو میخونیم و پاسخ میدیم