قصه احسان به پدر از امام صادق

فرم ورود به مربیآموز

خرید اشتراک

مربیآموز

مربیآموز

قصه احسان به پدر از امام صادق
قصه احسان به پدر از امام صادق
انتشار شده در 1397/4/27 با 463 بار مشاهده

یکی از روزهای خوب خدا،امام صادق(ع)دوستانش را به مهمانی دعوت کرده بود.«عماربن حیان» هم در بین آنها بود.عمار به دوستش گفت چه روز خوبی است.ما چقدر خوش­بختیم که مهمان امام صادق(علیه السلام)هستیم.

کاش پسرم اسماعیل را هم با خودم می­ آوردم.او خیلی امام را دوست دارد.جایش در اینجا خالی است.امام صادق(ع)با یک سینی میوه به اتاق آمد.سینی را جلوی آنها گذاشت و در کنارشان نشست.

عمار رو به امام صادق(ع)کرد و گفت«می­ خواستم اسماعیل را بیاورم.او پسر آرام و با ادبی است و خیلی شما را دوست دارد.به من هم خیلی نیکی می ­کند.» امام صادق(علیه السلام)با همان لبخند به سخنان عمار گوش کرد و گفت«من هم پسرت اسماعیل را دوست داشتم اما حالا که گفتی به تو نیکی می ­کند او را بیشتر از قبل دوست دارم.»

 

میلاد امام صادق عشهادت امام صادق عروز پدر
نسخه جدید آماده است!
پروفایل
خانه
برچسب ها
جستجو